کد خبر 156443
تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۷

در حالی که به عقب برمی گشتم در سه راهی چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز از بدن قطع شده بود. از روی لباس‌های او متوجه شدم که.. بی‌خبر از آن بودیم که در جزیره سری از بدن جدا شده و حاج همت بی‌سر به دیدار محبوب رفته و دستی قطع شده‌‌؛ همان دستی که برای بسیجیان در خط آب آورد.

به گزارش مشرق، سردار "جعفر جهروتی‌زاده" از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس در کتاب خاطرات خود با عنوان «نبرد در الوک» چگونگی شهادت حاج محمدابراهیم همت را در ۱۷ اسفند ۶۲ در عملیات خیبر و در جزيره مجنون اين گونه توصيف کرده است:

یک سه راهی به نام سه راهی مرگ بود که هرکس می‌رفت محال بود بتواند از آن عبور کند. حاج همت به مرتضی قربانی، فرمانده لشکر۲۵ کربلا گفت: یکی دو نفر را بفرستند خبر بیاورند تا ببینم اوضاع چه شکلی است. قربانی گفت: من هیچ کس را ندارم، هرکس را فرستادم رفت و برنگشت. حاجی سری تکان داد و راه افتاد سمت جزیره. قبل از راه افتادن جمله‌ای گفت که هیچ وقت یادم نمی‌رود: «مثل اینکه خدا ما را طلبیده».

بعد از رفتن حاجی من با یکنفر دیگر راه افتادم سمت جزیره و آمدیم داخل خط. عراقی‌ها هنوز به شدت بمباران می‌کردند. رفتیم جایی که نیرو‌ها پدافند کرده بودند. وضعیت خیلی ناجور بود. مجروحان زیادی روی زمین افتاده بودند و یا زهرا می‌گفتند و صدای ناله‌شان بلند بود. سعی کردیم تعدادی از مجروحان را به هر شکلی که بود بفرستیم عقب.

جنازه عراقی‌ها و شهدای ما افتاده بودند داخل آب و خمپاره و توپ هم آنقدر خورده بود که آب گل آلود شده بود. بچه‌ها از شدت تشنگی و فقر امکانات، قمقمه‌ها را از همین آب گل آولد پی می‌کردند و می‌خوردند. حاج همت با دیدن این صحنه حیلی ناراحت شد. قمقمه بچه‌ها را جمع کرد و با پل شناور کمی رفت جلو و در جایی که آب زلال و شفاف بود آن‌ها را پر کرد و آمد. تو خط درگیری به شدت ادامه داشت. عراق دائم بمباران می‌کرد. ما نمی‌توانستیم از این خط جلو‌تر برویم. حاج همت به من گفت: شما بمان و از وضع خط مطلع باش. بیسیم هم به من داد تا با عقبه در ارتباط باشم و خودش برگشت عقب.

وقتی حاجی در حال بازگشت به طرف قرارگاه بوده تا در آنجا فکری به حال خط مقدم بکند در‌‌ همان سه راهی مرگ به شهادت می‌رسد. پس از رفتن حاج همت به سمت عقب یکی دو ساعتی طول نکشید که خط ساکت شد.‌‌ همان خطی که حدود یک ماه لحظه‌ای درگیری در آن قطع نشده بود و این سبب تعجب همه شد. ما منتظر ماندیم. گفتیم شاید باز هم درگیری آغاز شود.

صبح فردا هوا روشن شد اما باز هم از حمله دشمن خبری نشد. اطلاع نداشتیم که چه اتفاقی افتاده است. بی‌خبر از آن بودیم که در جزیره سری از بدن جدا شده و حاج همت بی‌سر به دیدار محبوب رفته و دستی قطع شده‌‌ همان دستی که برای بسیجیان در خط آب آورد. جزیره با شهادت حاجی از تب و تاب افتاد. بالاخره زمانی که اطمینان حاصل شد از حمله عراقی‌ها خبری نیست، تصمیم گرفتم به عقب برگردم.

در حالی که به عقب برمی گشتم در سه راهی چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز از بدن قطع شده بود. از روی لباسهای او متوجه شدم که پیکر مطهر حاج همت است اما از آنجا که شهادت ایشان برایم خیلی دردناک بود‌‌ همان طور که به عقب می‌آمدم خود را دلداری می‌دادم که نه این جنازه حاج همت نبود. وقتی به قرارگاه رسیدم و متوجه شدم که همه دنبال حاجی می‌گردند به ناچار و اگر چه خیلی سخت بود اما پذیرفتم که او شهید شده است.

شب‌‌ همان روز بدن پاک حاجی به عقب برگشت و من به قرارگاه فرماندهی که در کنار جاده فتح بود رفتم. گمان می‌کردم همه مطلع هستند اما وقتی به داخل قرارگاه رسیدم متوجه شدم که هنوز خبر شهادت حاجی پخش نشده است. روز بعد متوجه شدم که جنازه حاجی در اهواز به علت نداشتن هیچ نشانه‌ای مفقود شده است. من به همراه شهید حاج عبادیان و حاج آقا شیبانی به اهواز رفتیم. علت مفقود شدن جنازه حاج همت نداشتن سر در بدن او بود.

چند روز قبل از شهادت حاج عبادیان مسؤول تدارکات لشکر یک دست لباس به حاجی داده بود و ما از روی‌‌ همان لباس توانستیم حاجی را شناسایی کنیم و پیکر مطر ایشان را به تهران بفرستیم. پس از فروکش‌کردن درگیری‌ها به دو کوهه و از آنجا هم برای تشییع جنازه شهید همت به تهران رفتیم. پس از تشییع در تهران جنازه شهید همت را بردند به زادگاهش «شهرضا» و در آنجا به خاک سپردند. البته در بهشت زهرا نیز قبری به یادبود او بنا کردند.»





نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 20
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • سیدمحمد ۱۰:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    ذهن آدم هنگ میکند بخواد در مورد عظمت این مرد چیزی بنویسه حتی نمی تونم بنویسم خوشا به سعادتش
  • علی ۱۰:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    از خط امام خارج بشوید باید پاسخگوی شهدا باشید ،،، حال خود دانید ،،،
  • ۱۱:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    خدايا به حق اين شهيد بزرگ به ما "همت" ترك گناه مرحمت فرما
  • صمدي ۱۱:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    واقعا انسان وقتي اين چهره هارا مي بيند از خودش خجالت ميكشد خدايا مرا شرمنده اين شهدا نكن
  • ۱۱:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    خدايا به حق اين شهيد بزرگ به ما "همت" ترك گناه مرحمت فرما
  • يوسف ۱۱:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    خوشا همت حاج همت خوشا
  • ۱۲:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    روح شهداي عالي مقام 8سال دفاع مقدس شاد شهدا شرمنده ايم ياد شهدا ديوانه ام ميكند مست مست ميشم ميگم كاش جنگ شروع شود دينم به شهدا ادا كنم 100حيف چي بود چي شد
  • ۱۴:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    خداوند وي را در روز قيامت شفيع ما قرار دهد.
  • محمود ۱۴:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    شهدا شرمنده ايم ...
  • ناشناس ۱۴:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    حاج همت با راننده موتور سیکلت که شهید میر افضلی یکی از فرماندهان اطلاعات عملیات قرارگاه مرکزی و از بچه های لشکر 41 ثار الله بود در عملیان خیبر آنهم با گلوله توپ بود یا خمپاره 120 با هم به شهادت رسیدند روحش شاد و راهش پر رهرو
  • ۱۵:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    آره منم اینطوری شنیده بودم
  • ۱۵:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    ای خدا یعنی میشه مارو به قافله شهدا برسونی...
  • سلیمی ۱۵:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    ما هم مثل شما برادر عزیز ناشناس دلمون برا شهادت پرمیکشه. ولی هیچ وقت آرزوی شروع جنگ و کشته شدن هم وطنامون و ویرانی و خرابی و چند سال عقب ماندن از پیشرفت رو نداریم. تو در هر جایگاه و منسبی هستی از دانش آموز و دانشجو گرفته تا کارمند و مدیر و حتی بازاری برای رضای خدا وظیفتو انجام بده ان شاءالله که خدا اجر شهید شدن رو بهت بده.
  • ۱۶:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    الهی آمین
  • nazir ۱۶:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    دوستانی که ارزوی بروز جنگی میکنند تا دینشان به اسلام و شهدا را ادا کنند باید بگم اگر بخوانهد و مرد میدان باشند در عرصه جامعه هنر نمایی کنند . دین ما ارزوی جنگ کردن نیست . دین ما اینست که اگر کسی خواست بجنگد ریشه اش را بکنیم. ولی ارزوی جنگ نمیکنیم.
  • ۱۶:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    عجب آدمی هستی نامرد!چرا داری منفی میدی؟
  • سرباز ولایت ۲۱:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    اگر چه گنه کارم اما امیدم به شفاعت شما شهیدان است.
  • ۲۱:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 0
    ابراهیم جان از خودم خیلی دور شده ام.... می دونم بدقولی کردم اما..... کمکم کن
  • ۱۰:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۳
    0 0
    خدایا ذره ای از روح فداکاری شهدا را در جان ما بریز
  • رضا ۱۵:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۳
    0 0
    سخن معروفش: چه كشته بشيم چه بكشيم پيروزيم روحت شاد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس